معنی صبور و بردبار

حل جدول

صبور و بردبار

شکیبا


بردبار و شکیبا- صبور

پرحوصله


بردبار

صبور

صبور، کاظم


صبور

بردبار


صابر و بردبار

شکیبا، صبور

فرهنگ عمید

بردبار

شکیبا، صبور، صبرکننده، تاب‌آوردنده، تحمل‌کننده،


صبور

صبر‌کننده، بردبار، شکیبا،

کلمات بیگانه به فارسی

صبور

بردبار - شکیبا

لغت نامه دهخدا

بردبار

بردبار. [ب ُ] (ص مرکب) حلیم. (دهار) (ترجمان القرآن). حمول. متحمل. (انجمن آرا) (آنندراج). تاب آورنده و تحمل کننده. (برهان) (انجمن آرا).صابر. صبور. (یادداشت مؤلف). پرحوصله. شکیبا. باصبر و با تحمل و پذیرفتار. (ناظم الاطباء):
گشاده دلان را بود بخت یار
انوشه کسی کو بود بردبار.
فردوسی.
نگر تا نباشی جز از بردبار
که تیزی نه خوب آید از شهریار.
فردوسی.
خردمند گر دل کند بردبار
نباشد بچشم جهاندار خوار.
فردوسی.
چو نیکی کنش باشی و بردبار
نباشی بچشم خردمند خوار.
فردوسی.
بکار اندرون داهی پیش بینی
بخشم اندرون صابر بردباری.
فرخی.
پردلی پردل ولیکن مهربانی مهربان
قادری قادر ولیکن بردباری بردبار.
فرخی.
خنک آنان که خداوند چنین یافته اند
بردبار و سخی و خوب خوی و خوب سیر.
فرخی.
نیست از شاهان گیتی اندر این گیتی چو او
وقت خدمت حق شناس و وقت زلت بردبار.
فرخی.
تو خوارکار ترکی من بردبار عاشق
زشت است خوارکاری خوب است بردباری.
منوچهری.
نیست به بد رهنمون نیست ببد مضطرب
نیست ببد بردبار نیست ببد متهم.
منوچهری.
گر با تو بردباری چندی نکردمی من
در خدمتم نکردی چندین تو خوارکاری.
منوچهری.
خدایا تو حلیم و بردباری
که بر مؤبد همی آتش بباری.
(ویس و رامین).
همی گویم خدایا کردگارا
بزرگا کامگارا بردبارا.
(ویس و رامین).
تو از بردباران بدل ترس دار
که از تند درکین بتر بردبار.
اسدی.
با جاهل و بی خرد درشتم
با عاقل نرم و بردبارم.
ناصرخسرو.
بروز هزاهز یکی کوه بود
شکیبا دل بردبار علی.
ناصرخسرو.
بر سر من تاج دین نهاده خرد
دین هنری کرد و بردبار مرا.
ناصرخسرو.
ما بسیار سخن ناسزا با شاه گفته ایم اما شهریار خود بردبار است. (اسکندرنامه نسخه ٔ سعید نفیسی).
با قدر تو نه چرخ برین است سرفراز
با حلم تو نه جرم زمین است بردبار.
سوزنی.
بردبار شو تا ایمن شوی. (مرزبان نامه).
تو نمی بینی که یار بردبار
چونکه با او ضد شوی گردد چو مار.
مولوی.
گر بردبار باشم و هشیار و نیکمرد
دشمن گمان برد که بترسیدم از نبرد.
سعدی.
به هر چه رو دهد آئینه وار میسازم
زمانه منفعل از طبع بردبار من است.
کلیم کاشانی (آنندراج).
زخم میباشد گران شمشیر لنگردار را
زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن.
صائب.
- نابردبار، غیر متحمل. ناصبور.
|| بارکشی. (برهان) (ناظم الاطباء):
هم او [زمین] بردبار است کز هرکسی
کشد بار اگر چند بارش بسی.
اسدی (گرشاسب نامه).
ز بسیاری که بردم بار رنجش
شدم گرچه نبودم بردباری.
ناصرخسرو.
|| جفاکش. (برهان). بلاکش. (ناظم الاطباء). || ملایم الطبع. (انجمن آرای ناصری). باطبع ملایم. || کاهل دربرآوردن هر شغلی و کاری. (ناظم الاطباء). || وَقَر وقور. باوقار. گران سنگ. رزین. (منتهی الارب). آهسته. (یادداشت بخط مؤلف).


صبور

صبور. [ص َ] (ع ص) صابر و شکیبا و کسی که جلدی نکند درانتقام. (غیاث اللغات). شکیبا و حلیمی که عاصیان رابه عذاب مؤاخذه نکند بلکه ببخشد یا در گرفت آنها شتابی نکند. (منتهی الارب). شکیبا. (دهار). بی شتاب. (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی) (ربنجنی). شکیبنده. بردبار. پرشکیب. آنکه نافرمانان را به کیفر چاره نکند. (بحر الجواهر). برغیس. (منتهی الارب):
از ین زمانه ٔ جافی و گردش شب و روز
شگرف گشت صبور و صبور گشت شگرف.
کسائی.
بدانست رامشگرش را ز دور
ازآن درد بر جای شد ناصبور.
فردوسی.
ایشان مردمانی صبورترند و بجان درمانده و جان را میکوشند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 592).
در همه کاری صبور وز همه عیبی نفور
کالبد تو ز نور و کالبد ما ز لاد.
منوچهری.
گر بترسی ز ناصواب جواب
وقت گفتن صبور باش صبور.
ناصرخسرو.
بسته دو پای و دوخته دو دیده
تا کی بوم صبورکه نه بازم.
مسعودسعد.
پرده دری پیشه ٔ دوران بود
بارکشی کار صبوران بود.
نظامی.
صبوری از طریق عشق دور است
نباشد عاشق آنکس کو صبور است.
نظامی.
و در حلقه ٔ درویشان زاجرند و صبورند. (گلستان).
گفتی که صبور باش هیهات
دل موضع صبر بود، بردی.
سعدی.
چون نگفتی ای صبور و ای حلیم
کی بگفتی ای شجاع و ای کریم.
مولوی.
نیست انگارد پر خود را صبور
تا پرش درنفکند درشر و شور.
مولوی.

صبور. [ص َ] (اِخ) نامی از نامهای خدای. || نام اسب نافعبن جبله. (منتهی الارب).

فرهنگ معین

صبور

(صَ) [ع.] (ص.) شکیبا، بردبار.

فرهنگ فارسی هوشیار

بردبار

حلیم، متحمل، تاب آورنده، صابر، صبور، شکیبا، پر حوصله

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

صبور

شکیبا، بردبار

معادل ابجد

صبور و بردبار

713

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری